خدمتتان عرض کنم که آهو خانم ساعت ۲ بامداد دستور داد بخوابیم لیکن خوابمان نمی‌برد اما از ترس، تلگرام را کوئیت کردیم تا لست سینمان تغییر نکند. تازه تلگرام نشان می‌دهد ۳ نوتیف جدید هم دارد که این مسئله باز نکردن آن را سخت و سخت‌تر می‌کند تو گویی که در آن تلگرام مضخرف، برایمان ریده‌اند. خلاصه که ما می‌گوئیم خواب بودیم، شما هم بگوئید خواب بود.

 

کمی به این فکر کردیم که چه دلیلی دارد که افراد اخبار ی را می‌خوانند و مهم‌تر از آن، آن را Share هم می‌کنند. آخر فلانی فضولاتی تناول کرد و گفت «فلان بودجه را از حلقوم مردم بگیرید و بدهید ما آن را شیاف کنیم» ما را سننه. مگر دفعه اولی است که ایشان چنین حرف‌هایی می‌زنند؟ مگر آن قبلی‌هایی که شیاف کرده‌اند را از ارث مبارک پدرشان بود؟ تا بوده از حلقوم مردم فقیر بدبخت به ماتحت ان و فاسدان بوده. ضمنا همه می‌دانیم که این هجمه‌ی خبری جز تصفیه حسابی بین دو جریان نیست وگرنه صدتا بدتراز این را گنده‌تر از این‌ها می‌گویند و کسی به گوش چپش هم نیست. خلاصه که در دعوای میان گروه‌های پشت پرده‌ی قدرت، ما مردم در نهایت جز چماقی نیستیم. فقط بر سر این و آن فرود می‌آییم تا آن و اینِ دیگر قدرت بیشتری بگیرند. پس خود ما چه؟ فقط کوفته می‌شویم و در نهایت، جز لعن و نفرین بر ما نمی‌ماند.

راستی نکته‌ای پاراگراف قبل مانده بود که هم‌اکنون فوران نمود. با آهو خانم در مورد راه‌های فرار از کشور از طریق اقامت دائم کانادا صحبت می‌کردیم. لحظه‌ای احساس کردیم ایشان بسیار دلباخته‌ی رفتن هستند. (که البته کِه نیست؟) اما می‌ترسیم اگر ایشان بخواهند به این زودی قصد رفتن کنند، ما زمانی برای با هم بودن در تهران پیدا نکنیم. باید کمی هم در این مورد صحبت کنیم.

یکی از اولین اقداماتی که در بازگشت به خانه داشتیم، دور انداختن وسایل مربوط به اکس بود. همه را در یک کیسه پلاستیک انداختیم تا سر به نیست گردند غیر از یک دستکش و عطر و البته دو عدد کتاب مضخرف. کتاب را به رایگان در دیوار آگهی کردیم اما دیوار احمق آن را رد کرد چون از قیمت آن تعجب کرده بود! واقعا مرام و مردانگی به این مردم نیامده. یک بار هم که خواستیم در جهت افزایش سرانه‌ی مطالعه قدم برداریم آگهیمان را رد کردند. ایراد ندارد. فردا دوباره آگهی می‌کنیم و ذیلش می‌نویسیم «سانسورچی قبول کن» ضمنا با اندوه تمام باید چت‌های تلگرامش را هم پاک کنیم. حیفم می‌آید چون من هیچوقت چت‌هایم را پاک نمی‌کردم و تک تک صحبت‌هایمان از روز اول در آن هست. اما حیف که باید پاک گردند زیرا ما هرچه در تلگرام سرچ می‌کنیم حداقل یکی از گزینه‌ها (گوزینه‌ها) همین ایشان میایند و دقایقی چند بر احوالات ما اجابت مزاج می‌نمایند. بک‌آپ چت را از قبل گرفته‌ایم. فردا صبح که بیدار شدیم دیلیت می‌کنیم. برای طرف مقابل نیز همچنین (هرچند بعید است که تا کنون چنین نشده باشد)

خدمتتان عرض کردم که پروازم تقریبا همزمان با پرواز دکتر است؟ البته پرواز دکتر کمی تاخیر خورد و ما کمی در آن ترمینال ۲ ماندیم تا دکتر را ببینیم و با هم راهی شویم. صحبت کردیم در مورد کار و غیره. چند ایده دادیم در مورد پروژه‌ای که در ذهن دارند. [حقیقتا عاشق پروژه‌ی جدیدشان شده‌ایم. آنقدر دوست داشتنی است که گاهی دلم می‌خواهد مستقیما برای اجرای ریز به ریز آن به وی کمک نمایم] همچنین اوضاع خراب شرکت خودمان را هم توضیح دادیم. احتمالا متوجه گشته‌اند که باید با جدیت بیشتری دنبال کار برای بنده باشند اما بد نیست که فردا به بهانه‌ی محرمانه بودن این اطلاعات یا با ست کردن قرار پیاده‌روی این مسئله را به روشنی اعلام بداریم.

امروز نیز یادمان رفت به پلان بک‌آپ پیام دهیم. فردا دیگر انجام می‌دهیم. نمی‌دانیم زنگ بزنیم، اس بدهیم یا تلگرام کنیم. به نظر بنده‌ی حقیر، پیامک کردن بهترین گزینه‌است. اما شاید بهتر باشد بگذاریم شنبه شود و بر مسند کار برویم و رزومه‌یمان را در با کمک مدیر عزیز آپدیت نمائیم تا نظرات ایشان نیز اعمال گردد. (شنیده شده که در جلسه‌ای مدیر عزیز رزومه‌ی تک تک افراد تیم را تصحیح نموده‌اند تا آنان بتوانند سریع‌تر شغل جدید پیدا کنند) و پس از آن شروع به رزومه فرستادن به شرکت‌ها کنیم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Monica پايگاه ثقلين Oosman اطلس شاپ جبهه اقـــدام Angel i160فروش فلزیاب | 09100061386 نمایندگی تعمیرات لوازم خانگی لوازم آرایشی و بهداشتی